عسل بانو

نتکون نخوردن نی نی

1390/5/2 8:32
نویسنده : مامان
1,452 بازدید
اشتراک گذاری

گفتم نی نی تکون نمی خورد همون روز رفتم دکتر  بیمارستان آریا کنار شرکت

تا بهش گفتم دو سه روزه تکون نمیخوره دادش بلند شد یه پیرمردی بود

گفت پس بدو بریم بالا اتاق زایمانniniweblog.com

تا پرستاره بیاد یک کم طول کشید دکتر هم کلی دعواش کرد که چرا دیر اومدی

خلاصه رفتیم توی اتاق و بلندگو گذاشت صذدای قلبش میومد

خیالم راحت شدniniweblog.com

برام یه سونو هم نوشت که فردا صبحش رفتم همون جا دادم

صبح زودتر از خونه زدم بیرون و چون 5 شنبه ها ساعت کاریمون از 9 صبح من 8:30 بیمارستان بودم و سونو رو انجام دادم خدا رو شکر سالم بود

گفت چون بچه با پائه(]اصطلاحاً بریچ) تکون هاشو کم حس میکنی

 niniweblog.com

دیشب رفتم پردیس علی هم نیومد تا رفتم دکتر و رفتم یه لباس نوزادی واسه نی نی خریدم و راه افتادم ساعت شد ٩ هوا  تاریک شده بود علی هم گفت کار داه و دیر میاد

مجبور شدم خودم برم بارون شدید هم گرفته بود توی جاده (چله تابستون و بارون) از جاده جدیده رفتم از وقتی عوارضی گذاشتن دیگه زیاد کسی نمیره

خوبیش این بود که جاده خلوت بود ولی بارون خیلی زیاد بود  خیلی ترسیدم ولی بالاخره رسیدمniniweblog.com

رفتم خونه مریم و زنگ زدم علی گفتم نیاد شب

دیشب خیلی درد داشتم هر وقت از این پهلو به اون پهلو میشدم از درد می مردم

صبح نمی تونستم تا دم درد شرکت بیام از درد پاهام باز نمیشد

این دو سه ماه هم بگذره از این درد خلاص بشم

niniweblog.com

٥ شنبه ای رفتم واسه نی نی کلی خرید کردم رفتم پاساز لباس بچه توی شانزلیزه

می خواستم براش تشک بازی بخرم ولی چون ماشین نداشتم سختم بود ببرمniniweblog.com

ولی کلی خرده ریز خریدم

شیشه و پستونک و قاشق و لیف و خلاصه چیزای دیگهniniweblog.com

یه کتونی صورتی هم خریدم خیلی نازهniniweblog.com

حالا یه روز عکسشون رو میذارم توی وبلاگ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مرسدس
2 مرداد 90 15:45
سلااااااام..... خیلی وبلاگ خوشگلی داری...تبریک میگم که مامان شدی... به وبلاگ من و دخترم هم بیا و نظر بده...خوشحال میشم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل بانو می باشد